خدا کنه امروز بیاد می خوام اونو ببینمش
وای که چقدر دلم می خواد از ته دل ببوسمش
از روزی که اون رفته دلم فقط تاب میزنه
اون یکی تاب تا اومدنش، داره فقط خواب می زنه
کاشکی می شد بازم بریم دوباره پا به پای هم
اگر دوباره اون بیاد بهش می گم دوست دارم
خدا کنه امروز بیاد می خوام اونو ببینمش
وای که چقدر دلم می خواد از ته دل ببوسمش
کاشکی می شد بهش بگم دلتنگی های دلم
هنوز ادامه داره تا وقتی که اونو ببینم
من که هنوز یادمه شبهای مهتابی رو
دست می انداخت دور گردنم،میبوسید پرهای مرغابی رو
موهای رنگی شو توی کتابم میذارم
چون هنوز عاشقم، چون هنوز دوسش دارم
خدا کنه امروز بیاد می خوام اونو ببینمش
وای که چقدر دلم می خواد از ته دل ببوسمش
نویسنده: پوریا(شنبه 87/6/9 ساعت 3:17 عصر)